[ad_1]
من دیناروند در خوبی نقد همین بس که دست کم ژست نقدپذیری را همگی دوست داریم! نقد نه بیان بدی هاست و نه خوبی !ا! که بررسی ضعفها و قوت هاست. برای موفقیت در هر کاری لازم است که مورد نقد واقع شود. لازم است برای موفقیت در هر عرصهای نین گیودمان را در معرض نقد جدی قرار دهیم و هراسی از نخواهی داشت.
. . . . . همین کلمه انصاف کار نقد را یکسره میکنیم چرا که در اصل خودمان را با کیفیت انصاف قرار میدهیم آنقوت ضعیفیر گفته است اا.
اصلاً نباید برای نقد قید انصاف را گذاشت. نقد را باید شنید و نقد مستقلانه به ایشلیش بپردازد و اگر درست بود پذیرفته شد. بته این به معنای ترویج نقد غیر منصانه نیست که منصفانه نقد کردن از اصول نقد است، این را بخواهید که بهانه و نقد منصفانه نقد کنید. بحث استن ما کیفیت انصاف نیستیم! .آریم نقد انجام شود و خود مردم و تاریخ در مورد قضاوت خواهند کرد.
رفند دوم این میگوییم نقد باید همراه با راهکار باشد! این هم خیلی مد شده است که نقدی میپذیرد میگویم این را هم خودمان میدانیم، راه کار بده! و زبان نقد را خاموش میکنیم چرا که یشهمیشه بیان همراه با راهکار! اصولا نباید باشد و این ملازم دانستن نقد و راهکار یک فرفندی است برای فرار از نقد! اصولا وقتی ضعیفی هست باید طرح شود چه راه حلی چه نباشد. مسئله راهکار یک بحثی لست که حیثیت درجه دومی دارد. اینی پس از یافتن ضعفها که درجه اول اند باید برویم دنبال یافتن راه حل رون رفت از ضعف ها.
سرفند سوم نادیده گرفتن است، نادیده گرفتن جدای اما بحث نادیدن با آن فرق دارد. دقیقاً مثل یک مدیری که با نادیدن کارمندان آنها را بی انگیزه و مجازات می کند، اگر نسبت به سخنان واکنشی نشان داده شود و نقد او دیده نشده است و از پس نقدهای نشان می دهد که چندین فرآیند اصلاحی حاصل می شود.
آن دقیقا همان نادیده گرفتن انگیزه است که او را بیه و پشیمان از نقد میکند. یا این ترفند شما میتوانید ژست نقد پذیری را بگیرید و تازه گلایهمند باشید که چرا آنها را نمیگویند. در حالی که هر چه مهم باشد ساکتتر موفقیت ما کمتر میشود و این به ررر ماست و جریانی که میخواهم در نن موفق شود.
چهرفند چهارم استحاله نقد و بررسیان است! استحاله را که میدانیم چیست،، وضعیت خطرناک و پیچیدهای است که نتیجۀ ناگواری برای هر مفهومی که میخواهد داشته باشد و نقدی بر آن ندارد. دولت یک دولتی آمدند و با گرفتن ژست نقد پذیرنده نند من میخواهم جشنوارههای راه بیاندازم که در آن به نقدانم و نقدهایشان جایزه میدهند. خین خیلی خوب است و دست بر جای خالی چنین کاری حس میشود.
. . . . . هله این دقیقا یعنی تلاش برای استحاله نقد و بررسی! که مفهومشان را عوض کنی ها همان پوسته! انجام موفق این کار بسیار پیچیده است. بته در مثال همین گونه عمل کرد که هم نه جشن انواره را باور کردند و نه چیز دیگری را وگرنه. یخ ی ی ی ی ی ی…………………
پرفند پنجم تعریف و جیمجید از مهم است. این یک امر بدیهی است که نقد را انجام دهد میدهد، اگر را با تعاریف ترفند و تمجید راضی به رح نزدن کنی نقدی وجود دارد. یلی هم اوضاع گل و بلبل میشود. اتن ترفتند به این شکل است که اما آن شخص را میدانید که کار توست را تعریف میکند و تمجید میکند که اصلاً روی نقد میکند. آتن ترفند را شاید زیاد دیده باشید.
ترفند ششم که به ترفند قبل وابسته است، بستگی به شرایط اقتصادی و جریانی و … دارد. . . . . . فروشگاه شاگرد را که پولش را صاحب مغازه می دهد، ضریب کنید! آن شاگرد که نمیتواند صریح نن را تحمل کند چرا که نمیخواهد نانش آجر شود! . . . . .
ترفند دیگری که ذه ننم میرسد برای فرار از نقد و مبارزه آا نن، به ننز کشیدن نقدها و دردها و ضعفهاست. طنز نمی توانم به درمان ها و قوت ها برسد! مشاهده نشده است که با طنز هیچ مشکلی درمان شود و هیچ ضعفی اصلاح شود!
آن چه مد نظرم طنز سالم است نه آن تمسخرها و جوک های کوچه بازاری و ا مبتذل! . . . . . موضوع طم طنز سالم است! ننز در حوزه نقد به هیچ وجه نمیتواند کارساز باشد چرا که این دو از یک ننخ متفاوت است از دو سنخ و متضاد نند.
سنخ طنز از لطافت و ننده است و ننج نقد پر است جدیت و دردوارگی! به طنز درآوردن نقدها و ضعفها کاری آ نن میکند عادی کردن و تحمل دردها و ضعفها است! درست مثل مسکنی که حس درد را از بین میبرد در حالی که زخم و درد و علت آن از بین نرفت و چه چیز برای بیمار بدتر از اینکه با مسکنها حس درد را از بین ببریم و دنبال درد و درمان آن نرویم و یک بار درد باشد. همه بدن را بگیر و تمام!
طنز هم در بهترین حالتش با نقدها و دردهای افراد و جامعه همین کار را می کند، شما فردی را در نظر بگیرید که پرخوری افراطی است، ما با طنز این پرخوری را برای فرد عادی و قابل تحمل و بلکه شیرین می کنیم! حالا او با این وضعیت از پرخوری دست میکشد؟ خیا خیر بلکه هر بار برای شنیدن همان طنزها و شیرین شدن ذائقه اش به پرخوری به طنز ن نقدها و دردها دقیقاً همین کار را در مورد آنها میکند!
و این دقیقاً به این معناست که می توانم با یک ترفند حرف ها را بزنم، یعنی به طنز کشیدن نقدها و دردها و ضعف های فرد و جامعه پوست آنها را درآوریم و مردم را هم در ظاهر لذتش ببرند و شاد باشند و بقیه ماجرا! . . . . . و این اگر خیانت به فرد و جامعه نیست پس چیست؟
شاید بیشتر بر اینها ترفندهای حرفهای دیگری باشد که با آن ها بتوانیم درچه نقد و اصلاح ضعف ها و توقویت قوتها را درمان و جامعه امان بگیریم، ولی هیچ مکان نباید این را نشان دهد که قدرت هوش و کی خودمان را زیر حساب کنیم چرا که با جلوگیری از نقد شدن جدی مواجه شویم. خودمان با هر ترفندی که حتی ترفندهای دموکراتیک باشد و به شبه عقلی راه را برای اصلاح ضعف های خود و می بندیم و نتن ها ضعف ها کاسته نمی شود که روز به روز بر شدت ضعف هایمان افزوده می شود و آنقدر شور می شود که با هیچ راه حلی نمی توانم آن را جبران کنم. برآمد و از طرفی با تعریف ها و تمجیدهای صدمن یک غاز نتنها برای افزودن و مدیریت منطقی قوتها نمی توانیم کنیم که قوت هایمان از شدت شیرینی دل آدم را میزند و اصلاً خود را به نقاط ضعف قوی تبدیل می کند.
پس اگر خودمان و جامعه امان را دوست داریم هرگز نخواهیم با دست یافتن به ترفندهای زیرکانه بر تن نقد جدی بتازیم که زنده ماندن، رشد، پیشرفت و موفقیت ما نسبت مستقیم با زنده ماندن نقد جدی و نقدپذیری واقعی در ما و جامعه ماست. دارد و باید به ابن باور برسیم که ما برای رسیدن به نقطه مطلوب چارهای جز پذیرش نقد و رواج نقد نداریم! و ن راه نقد یعنی خودکشی و جز آن نیست!
[ad_2]